اینجام تا همسر ایندمو انتخاب کنم.عقل دارم شعور دارم پس خودم انتخابش میکنم.نمیدونم از خودم چی بگم.فقط اینو میدونم که توانایی تشکیل یه زندگی رو دارم.توانایی تحمل فرازو نشیب یه زندگی رو در خودم میبینم.به شرطی که دلخوش باشم ک یه مرد واقعی کنارم هست.اونوقت از همه چی میگذرم تا لحظه هاشو پر از ارامش کنم.مرد بودن کار هر کی نیست.کم پیدا میشه اما بالاخره من پیداش میکنم
حرف زیاده.از چی بگمو از کجا بگم موندم اما اونی که قراره یه عمر سرمو بذارم کنار سرش.تو مشکلا پناهم باشه و تو پیشرفتا مشوقم باشه باید ی چیز داشته باشه.فقط ی چیز اونم مردونگیه.همین.اونی که تا یکی خوشگل تر از زن خودش دید از حال بره,اونی که فقط یکیو میکشه تو زندگی تا طعم هوس رو بچشه,اسمشو مرد نمیشه گذاشت.من مرررررررررررررررد میخوام.اونی که به معنی واقعی این کلمه پی برده باشه.معنیاش خیلی زیاده